..ناشناس ..

نگارش دهم. درس5 نگارش دهم

سلام میشه انشا از زبان ماهی که از دوستان خود جدا شده بگیننن معرکه میدم از توی اینترنتم باشه اشگال نداره

جواب ها

خو چرا خودت نمیزنی داش گوگل
Rostami

نگارش دهم

من در اقیانوسی بیکران بودم با دوستانم آنقدر گرم زندگی بودیم که سردی آب را احساس نمی کردیم یک روز ناگهان طوفان به پاشد اقیانوس مثل دریا موج بازی شد و همه‌ی دوستانم به اتفاق در دهان یک کوسه قرار گرفتند تا مدت ها صبر کردم اما خبری از آنها نشد شنا کردم به یک ناحیه دور در قلب اقیانوس رسیدم اما مردم تا فراموش کردم آن اتفاق را آنقدر تنها شدم که دیگر میل زیستن در آب را هم نداشتم می خواستم خودم را به ساحلی برسانم که اوهم محجور و محبوب است چون تو ی توانستم بودن با دوستانم را هرگز از جان ببرم یک روز اتفاقی صیادی با قایقش ماهی می گرفت به قلاب گفتم تو چقدر بی احساسی که اینگونه رفیقان را از هم جدا می‌کنی جواب داد تو آن ور آب گمان میکنی من قصابم خیر من خودم هم درون دستان قصابی قرار دارم که خود صید اویم دلم برای قلاب تنگ شد او را آغوش گرفتم وقتی به قایق افتاده شدم همه دوستانم را دیدم و دانستم که آنها با زخم کوسه جان نداده اند سرنوشت آنهارا به دام قصاب انداخته است افسوس خوردم چرا آخرین دیدارما مرگ ما باید باشد اما خوشحال بودم که با محبت ها جان میدهم پایان امیدوارم خوشتون بیاد خودم نوشتم از نت نیست بازم اگه کمک خواستید در خدمتم

سوالات مشابه درس5 نگارش دهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام